در همه ما نقاط حساس و تحریک شونده ای وجود دارد که در آن خشم را به شدت احساس می کنیم  اما گاهی این خشم در تمام مراحل زندگی با همراه است و اگر خوب به این خشم نهفته در خود نگاه کنیم متوجه میشویم که واکنش های ناکام کننده ای که در کودکی نسبت به ما صورت گرفته است زمینه ساز این آسیب در بزرگسالی است

این رفتارهای خشم برانگیز که از والدین سر میزند شامل :تحقیر –کمال گرایی- کنترلگری-تنبیه  محرومیت هیجانی- وابستگی و خودخواهی - آسان گیری افراطی و بدبینی است 

در مقاله روبرو سعی بر این داریم تا با باز کردن هر کدام از این رفتارها نحوه برخورد با کودکان را بهبود بخشیم:

تحقیر:

مثال:

اگر مانند نی نی کوچولوها رفتار نمی کردی

ای بی عرضه و دست وپا چلفتی

هیچ کس دلش نمی خواد با تو بازی کنه از بس بداخلاقی

بیا باز شروع کرد.دیونه شدی

تو واسم آبرو نذاشتی

روم نمیشه بگم تو بچه منی.

هدف والدین از این جملات :

فلسفه والدین از این جملات  تغییر رفتار غلط کودک است و یا  می خواهند مانع بلندپروازی های بی مورد فرزندان شوند

این دسته ازوالدین خود رنج عمیقی دیده اند و نمی توانند به درستی رفتار کنند وبا این جملات حس بی کفایتی و نقص را در کودک تحریک می کنند

احساس کودک :

وقتی تحقیر اتفاق می افتد بچه ها احساس ناچیز بودن را تجربه می کنند اغلب سکوت می کنند و از اینکه به احساسشان توجه کنند می ترسند وچون حس می کنند از طرف والدین مورد پذیرش واقع نشده اند در ارتباط گیری با والدین دچار ضعف شدید بوده و در نهایت نگرشی منفی به خود خواهند داشت

در سال 2006 تحقیقی منتشر شد که نشان می دهد کلمات تحقیر آمیز نسبت به تنبیه بدنی ناسازگاری بیشتری را در بچه ها بوجود می آوردو زخم های حاصل از آن تا پایان عمر با آدمها همراه است.

 

 

کمال گرایانه و شرطی :

مثال :

وقتی نمره ات متوسط باشه نمی تونی یه ادم موفق به حساب بیای

اینجوری اتاق تمیز کردنت به درد هیچ کس نمی خوره هنوز این گوشه ها خاک می بینم

من همه زندگی ام رو فدای تو نکردم که این رتبه رو بیاری

من  ومامانت پزشک هستیم آبروی ما میره اگه بفهمند تو می خوای دبیر بشی

هدف والدین از این جملات :

این دسته از والدین بر روی اینکه در جامعه چگونه به نظر برسند حساس هستند آنها همه چیز را کامل می خواهند و وقتی از کودک راضی هستند که در مسیر تعیین شده آنها قرار بگیرد برخی از والدین اعتقاد دارند که هر گونه تشویقی انگیزه کودکان را برای موفقیت کور می کند پس تشویق ها را متوقف می کنند اما درقبال عدم موفقیت فرزند به شدت آنها را مورد باز خواست قرار می دهند

این دسته از والدین محبت خود را بروز نمی دهند وفکر می کنند کودکانشان ادامه آنها خواهند بود.به شدت رقابتی عمل می کنند و در جمع گاهی به لاف زدن درباره بچه هایشان می پردازند اما در زندگی شخصی از کودک خود به شدت عیب جویی می کنند

 

احساس کودک :

این کودکان چون از طرف والدین یک فرد کامل در نظر گرفته نمی شوند به شدت خشمگین خواهند بود و همواره تحت فشار های باورنکردی خواسته های والدین هستند وغم و نا امیدی را حس می کنند از عیب جویی مکرر والدین خسته شده و در خود حس گناه و شرم دارند که در طول زمان تبدیل به اضطراب خواهد شد

کنترل کردن :

مثال :

بذار من بهت بگم بعد باشگاه چی کار کنی چون من میدونم چی بهترینه

تو اجازه نداری این غذا رو انتخاب کنی چون من از بوی کلم متنفرم

دوست ؟ تو این خونه من دوست تو هستم و تو به هیچ کس جز من نیازی نداری

 

 

 

هدف والدین از این جملات :

ترس این دسته از والدین تصمیم ها ی اشتباه کودکانشان و قضاوت های نادرست آنهاسن برخی از این والدین نیز خود دچار یک آسیب عاطفی شده اند و توقع دارند فرزندانشان این خلا را پر کنند درنتیجه به شکل افراطی کودکان را مجبور به وفاداری به والدین می کنند

احساس کودک :

کودک با شخصیت جدا و مستقل از والدین رشد نمی کند و به شدت وابسته اندو مضطرب به نظر می رسند و نمی توانند به قضاوتهای خود اعتماد کنند

 

حمایت کننده بیش از حد:

مثالک

پسرم نمی خواد از سرسره بری بالا خطرناکه

اوه اوه لازم نیست خودت غذاتو بخوری بده من بهت غذا بدم

عزیزم این معلمتون چقدر به تو تکلیف میده بذار من کاردستی ات رو درست می کنم تو خسته میشی

 

هدف والدین از این جملات :

حمایت از کودک

این دسته از والدین به طور فزاینده ای از آسیب به بچه هایشان واهمه دارند و قصد دارند با دور کردن کودک از موقعیتهای طبیعی از او محافظت کنند

 

احساس کودک :

کودکان با روبرو شدن با این پیام ها احساس خشم می کنند و دو مسیر برای انتخاب دارند یا اینکه گروه د وستان را به خانواده ترجیح بدهند یا اینکه در برابر والدینشان تسلیم شده و دلواپس و خانه نشین شوند

 

آسان گیری افراطی :

مثال:

تقصیر منه که تو چنین احساسی داری من مامان خوبی نیستم

الان شام نمیخوای ؟ بستنی بدم.باشه اشکال نداره

خب من خیلی گرفتارم تو خودت باید یاد بگیری چه طوری مشکلت رو حل کنی

 

 هدف والدین از این جملات :

این والدین هیچگاه در دسترس کودکانشان نیستند و نسبت به این موضوع احساس گناه می کنند وبا انتظار نداشتن از کودک و حدومرز نگذاشتن برای آنها این حس را جبران می کنند این والدین با زندگی واقعی کودکانشان درگیر نمی شوند و به آنها باج می دهند تا احساستشان را نادیده بگیرند

احساس کودک:

کودک احساس میکند والدینش از او فاصله می گیرند تا از مدیریت زندگی اش خلاص شوند ودچار ناکامی شده و با انها ارتباط موثر برقرار نخواهد کردوبه سمت همسالان گرایش پبدا می کنند

 

بدبینی :

به هیچ کس اعتماد نکن

من به تو گفته بودم که دنیا جای نا امنیه .باور نکردیببین چه طور با تو رفتار کردند

 

هدف والدین از این جمله :

می خواهند دید واقعی به کودکان بدهند اما راه ان را بلد نیستند  آنها از اشتباه کردن می ترسند واجتناب از موقعیت ها را در پیش گرفته اند گاهی خود انها تحت تربیت والدین منفی گرا رشد کرده اند

احساس کودک :

خشم و ترس از انجام هر کارینا امنی و احساس خطر در رابطه با دیگران

 

نویسنده :

ویدا کمالی روانشناس و متخصص پرورش مهارتهای کودک

این مقاله در رومه کرمان امروز مورخ 14 بهمن 97 نیز چاپ شده است 

لینک مقاله :

http://www.kermanemrooz.com/index.php?npid=961



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها